مبانی نظری دولت رفاه

۱۳ شهریور ۱۴۰۱ | ۱۳:۵۲ 0

مبانی نظری دولت رفاه


 

سیاستگذاری رفاهی امروزه به بخش جدایی‌ناپذیر تمام دولت‌های مدرن بدل شده است. تنظیم‌گری و ایفای نقش فعال در حوزه بیمه‌های اجتماعی، بازنشستگی و مستمری، حمایت خوراکی، تامین حداقل معیشت، نظام‌های یارانه‌ای، آموزش، بهداشت و سلامت، مسکن و … بخش جدایی‌ناپذیر کارکردهای دولت مدرن قلمداد می‌شود. این سیاست‌ها با قبض و بسط متفاوت و وابسته به گرایش‌های اقتصادی دولت‌ها، بافت اجتماعی و ساخت سیاسی هر کشور اعمال می‌شود. آشنایی با ابعاد مختلف این سیاست‌ها و نمونه‌های عملی سیاستگذاری رفاهی ضرورتی انکارناپذیر برای تدوین سیاست‌های رفاهی در ایران نیز هست. در همین راستا استخراج برخی از نمونه‌های سیاستگذاری موفق در کشورهای مختلف بر اساس سفارش معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دستور کار مرکز توانمندسازی حاکمیت و جامعه جهاد دانشگاهی قرار داشته است. مجموعه کلیپ‌های «مطالعه تطبیقی نظام‌های رفاهی کشورهای جهان» در این راستا طراحی و منتشر می‌شوند.

این جولیاناست.جولیانا یک فعال اجتماعی است که هدفش دستیابی به به سه ارزش اصلی آزادی، عدالت و همبستگی است. اما این سه ارزش اصلی چه معنایی برای دولت رفاه دارند؟

همه شهروندان از حقی مشابه برای آزادی، امنیت و مشارکت برخوردارند؛ این بدان معناست که  همه می‌توانند نقشی فعال در سیاست داشته باشند و در چشم قانون،‌ همه با هم برابرند. اما برای اینکه همه بتوانند این حق را محقق کنند، دولت رفاه باید شرایط لازم را ایجاد کند. برای مثال باید امنیت مادی اولیه برای همگان تأمین شود و همه به آموزش و اطلاعات دسترسی داشته باشند. دولت رفاه از سه مؤلفه تشکیل شده است:

  • خدمات مالی مانند مستمری‌ها و مزایای بیکاری
  • خدمات اجتماعی مانند مراقبت‌های درمانی یا آموزش
  • کمک‌هزینه‌های غیرنقدی مانند دارو.

این خدمات از طریق ابزارهایی چون مالیات و حق بیمه تأمین مالی می‌شوند. بسته به این‌که این مؤلفه‌ها چگونه توزیع و ترکیب می‌شوند ساختار دولت رفاه می‌تواند تغییر کند.

گاستا اسپینگ اندرسن (Gøsta Esping-Andersen)، دانشمند علوم سیاسی دانمارکی،  سه مدل مختلف دولت رفاه را از هم تفکیک می‌کند:

  1. دولت رفاه لیبرال، که عمدتاً در ایالات متحده امریکا، بریتانیا و استرالیا دیده می‌شود؛

در این مدل، شهروندان شدیداً به درآمد شخصی خودشان از هر کاری که می‌کنند وابسته‌اند، چراکه تنها یک تور تامین پایه برای خدمات اجتماعی وجود دارد. تنها کسانی می‌توانند از بیمه‌های خصوصی بهره‌مند شوند که تمکن مالی برای تأمین هزینه‌های آن را دارند. این بدان معناست که شکاف نسبتاً گسترده و عمیقی بین فقیر و غنی وجود دارد.

  1. دولت رفاه محافظه‌کار

که اغلب در اروپای قاره‌ای دیده می‌شود؛

این مدل آشکارا بین انواع گروه‌های شغلی بر مبنای میزان درآمد و جنسیت تمایز قائل می‌شود. این مدل بیش از همه به نفع خانواده های سنتی با نان آور مرد است. در این سیستم انواع مدرنِ مدل‌های خانوادگی و شغلی و نیز زنان شاغل به‌نحو ناشایسته‌ای تحقیر می‌شوند.

  1. دولت رفاه سوسیال دموکراتیک که برخورداری از آن را جزئی از خصیصه‌های کشورهای اسکاندیناوی می‌دانند؛

هزینه‌های این دولت رفاه از طریق اخذ مالیات‌های بالا تأمین می‌شود و در مقابل، در این کشورها بهترین خدمات اجتماعی فارغ از درآمد یا جایگاه اجتماعی افراد به آن‌ها ارائه می‌گردد.خدمات عمومی در حوزه‌هایی همچون مراقبت از کودکان یا خدمات سلامت در دسترس همگان است. یعنی مدل مذکور برای تضمین موفقیت‌آمیزِ آزادی، امنیت و مشارکت برای همه ساکنانش به بهترین نحو تجهیز و سازماندهی شده است. این مدلِ ایده‌آلِ سوسیال دمکراسی است. بااین‌حال دولت رفاه شبیه خانه‌ای است که ساخت آن هنوز تمام نشده است. دنیا مدام در حال دگرگونی است و به‌همین ترتیب مطالبات آن نیز تغییر می‌کند. دولت رفاه باید همواره خود را با پدیده‌هایی همچون جهانی‌شدن و تغییرات اقتصادی، جمعیتی و اجتماعی وفق دهد. برای دستیابی به این هدف دولت رفاه بایستی به بازسازی هوشمندانه خود بپردازد نه به مختل‌ساختن روند این تحولات.

بدین‌ترتیب دولت رفاه نه به چیزی همچون بنایی قدیمی، بلکه به فضایی مدرن برای زندگی بدل می‌شود که تلاش برای دستیابی به آن ارزش جنگیدن را دارد؛ یعنی همان کاری که جولیانا می‌کند.

مترجم: مرجان نمازی